سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 فروردین 90 -

آیا عدد سیزده نحس است ؟؟؟

چهارشنبه 90 فروردین 24 ساعت 5:10 عصر

ابتدا باید به این نکته‌ی بسیار مهم توجه نمود که تکثر و بالتبع اعداد و شمارش نیز خارج از خلقت خداوند متعال نمی‌باشند و حق تعالی هستی مطلق و خیر محض است و هیچ‌گونه شر، نحوست و یا بدی از او صادر نمی‌گردد. بلکه هر چه بدی و شر است، حاصل عملکرد خود انسان است. چنان چه می‌فرماید:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (الروم -41)

ترجمه: فساد [تباهی] در خشکى و دریا به علت کارهائى که مردم انجام داده (و مى‏دهند) ظاهر شده (و مى‏شود) (چون اینطور است لذا) خداى علیم کیفر قسمتى از اعمالشان را به آنان مى‏چشاند، تا شاید آنان به سوى (خدا) باز گردند.

 منتهی بشر گناهکار نیز مثل ابلیس سعی دارد همیشه گناهش را به گردن اشخاص یا عوامل دیگر بیاندازد. دقت کنیم که معمولاً هیچ گناهکاری، خود را مسئول گناه خود ندانسته و سعی دارد که گناه را به گردن دیگری بیاندازد. لذا شاهدیم که ابلیس و انسان گناهکار، گاهی حتی خدا را مسئول ارتکاب معصیت خود بر می‌شمرد و گاهی نیز به سراغ حروف یا اعداد رفته است و به قول استاد شهید مرتضی مطهری (ره)، در این میان عدد 13 از همه بدبخت‌تر و تو سری خورتر بوده است!

اما راجع به ریشه‌های نحس دانستن عدد 13 به نکات ذیل اشاره می‌شود:

الف – اگر چه در فرهنگ همه‌ی اقوام گذشته و حال (از جمله ایرانی‌ها) خرافات بسیاری وجود دارد، اما نحس دانستن عدد 13، ریشه در خرافات اسلاف یهود و نیز فراماسون دارد و هیچ ربطی به فرهنگ ایران باستان و به ویژه فرهنگ و سنت قدیمی و ملی «عید باستانی نوروز» ندارد.

خرافات وارد شده به دین و فرهنگ یهود نیز، همان خرافات بت‌پرستان و فرعون پرستان مصر باستان است که هیچ گاه به خدا و حضرت موسی (ع) ایمان نیاوردند، بلکه منافق گونه وارد امت او شدند و سپس زمام امور را به دست گرفتند. به همین دلیل کلیه‌ی باورها و اندیشه‌های خرافی و انحرافی و حتی نمادهای فراماسون نیز از فرهنگ مصر باستان اخذ شده است.

ب – در فرهنگ شیطان پرستان یهودی شکل، به دلیل حوادث خوبی که برای آنان در روز 13 اتفاق افتاده بود، عدد 13 از جایگاه خوب و مبارکی برخوردار شد و به همین دلیل در نماد فرماسونی که ساخته‌ی همان قوم و فرهنگ است، بر روی عدد 13 تکیه شده است. چنان چه در سمبل اصلی و سیاسی فراماسون، یعنی همان تصویر عقابی که در نمادهای حکومتی اغلب کشورها (مانند آمریکا، آلمان و ...) دیده می‌شود، در چنگال چپ عقاب 13 برگ و 13 دانه روی شاخه‌ی زیتون (سمبل منطقه فلسطین و بیت‌المقدس) که در قرار دادند، و در چنگال راست 13 تیر قرار دادند و بالای سر عقاب نیز 13 ستاره وجود دارد و از همه مهم‌تر آن که راه‌های سفید و قرمز سپر (پرچم امریکا) نیز 13 راه می‌باشد و نهایت آن که طبقه‌ی سیزدهم هرم شیاطی [که امروزه به عنوان سمبل حکومت واحد جهانی مطرح شده و روی یک دلاری نیز درج شده است] همان چشم شیطانی (دجال) قرار دارد.

از این رو در تاریخ هر روزی که به اصطلاح روز بدی برای یهود و فراماسون بود را روز «نحس» برای دیگران اعلام کردند و چون چندین اتفاق در روز 13 افتاد، 13 را عدد و روز نحسی برای دیگران اعلام کردند تا القا کنند نحوست هر آن چه بر علیه یهود و فراماسون اتفاق افتد، دامن دیگران را می‌گیرد. به عنوان مثال گفتند: فاجعه دستگیری و اعدام تعداد کثیری از زائران بیت المقدس (یهودی‌ها) در جمعه 13 اکتبر سال 1307 اتفاق افتاده است و برای هر کشوری حادثه‌ای در مظلوم‌نمایی یهودی‌ها تعریف و تحریف کردند.

پ – روز سیزده به در نیز یک ریشه در فرهنگ ایرانی و یک ریشه اقوال یهودی دارد:

-          در فرهنگ ایران باستان و عید باستانی نوروز، چون در آن زمان فرهنگ طبقاتی بسیار ظالمانه‌ای حاکم بود و حتی طبقه‌ی کشاورزان و کارگران اجازه‌ی تحصیل نداشتند، جشن آغاز سال جدید نیز طبقه بندی شد. 5 روز اول مخصوص درباریان، مؤبدان زرتشی و نظامیان بود. 5 روز دوم مخصوص تجار، کبائر، خان‌ها و متمولین سرشناس بود و 3 آخر به ملت بیچاره (عوام) که همان قشر کشاورز، دامدار، کارگر و ... اختصاص داشت و در روز 13 که جشن به پایان می‌رسید، این قشر سوم به بیرون از شهر رفته و 7 سینی (هفت سین) از غلات را که سبز کرده بودند در مقابل خورشید به آب می‌ریختند تا برکت سال‌شان زیاد شود. در واقع احترامی به عوامل رونق کشاورزی، یعنی زمین و بذر – آب و خورشید می‌گذاشتند.

         اما در تاریخ یهود (کتاب تلمود) چنین آمده است که در زمان خشایار شاه، معاون یهودی‌اش به نام «مردخای» فتنه‌ای می‌کند تا برادرزاده‌ی خود را به جای همسر شاه، ملکه‌ی دربار کند. این برادر‌زاده‌ی یهودی که با جادو و جنبل خود را در چشم شاه جای کرد، هاداسا نام داشت که سپس نام خود را به «استر» تغییر داد.

او پس از ورود به دربار سعی کرد تا یهودیان را به دربار نفوذ داده و به سمت‌های بالا بگمارد. وزیر خشایار به نام «هامان» از این توطئه آگاه می‌شود، اما بی خبر از آن که این زن برادر‌زاده‌ی مردخای است، علیه مردخای با او صحبت می‌کند.  مردخای که از فاش شدن توطئه‌اش بر علیه خشایار آگاه می شود، فتنه‌ای دیگری تحت عنوان از میان برداشتن مخالفان شاه ترتیب می‌دهد که طی آن هامان و 77 هزار ایرانی دیگر کشته می‌شوند. این واقعه در شب 13 فروردین اتفاق می‌افتد و در روز 13 مردم برای نجات خود به دشت و بیابان فرار می‌کنند.

البته ظاهراً چنین تاریخی در ایران باستان، هیچ سندیتی به جز همان اقوال و کتب یهودی که اغلب دروغ است ندارد. ولی رفتن مردم در روز 13 به طبیعت به عنوان ارزش گذاشتن به طبیعت – که امروزه در جهان رواج یافته و حتی به عنوان یک حزب سیاسی بین‌المللی (حزب سبز) مطرح شده است – سندیت دارد.

نتیجه آن که نه عدد 13 و نه هیچ عدد، حرف یا روزی نحس نیست، بلکه هر چه نحوست است در عمل بشر است. به قول استاد شهید مطهری (ره): وقتی با اعمالمان، با زبونی در مقابل نحوساتی چون اسرائیل، اهل عذاب هستیم، روز اول فروردین ما نیز نحس است و برای بیرون رفتن از نحسی نیز باید از این افکار و رفتارهای زشت خودمان بیرون بیاییم. با سبد در آب انداختن نحسی از انسان بیرون نمی رود.


نوشته شده توسط : آیین 1

نظرات ديگران [ نظر]


فراماسونری، دجال آخرالزمان

چهارشنبه 90 فروردین 24 ساعت 4:55 عصر

فراماسونری، دجال آخرالزمان

 

 

1 – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
2 – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
3 – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
4 – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین  و  روسیه)،  چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
5 – چرا  کشورهایی  همچون   آمریکا  و  اسرائیل  که  داعیه های  مذهبی   دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می گردند، اما کشور  کمونیستی  مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
6 – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
7 – هدف غرب و بخصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
8 – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
9 – چرا عراق اشغال شده است؟
10 – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
11 – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
12 – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
13 – چرا جرج بوش  مأموریت  خود  را  در  جنگ  علیه  تروریسم ؟!  مأموریتی الهی می داند؟
14 – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
15 – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
16 – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
17 – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان 2 دقیقه به جلو کشیده شده و فقط 5 دقیقه به پایان مانده است؟


 

 مقاله ای که مشاهده می فرمایید و فایل پی دی اف آن را برای دانلود در اینجا قرار داده ایم، ان شاء الله تلاش دارد تا بتواند در این بحث به پرسش های مطرح  شده  پاسخ دهد. البته پاسخ به این سوالات، مستقیم نخواهد بود؛  بلکه  تلاش شده تا شما خوانندگان عزیز، خود بتوانید با استفاده از اطلاعات این مقاله به پاسخ صحیح برسید.


 

التماس دعا

نوشته شده توسط : آیین 1

نظرات ديگران [ نظر]


ماجرای دلاکی آیت الله مرعشی نجفی

سه شنبه 90 فروردین 23 ساعت 7:5 عصر

ماجرای دلاکی آیت الله مرعشی نجفی

 

  حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی‌(ره) که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است، ناگفته‌های زیادی را از زندگی زاهدانه این عالم ربانی تشریح می کنند . با هم بخوانیم :


نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله مرعشی نجفی

آیت الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان می‌فرمودند «وقتی مادرم مرا می‌فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها می‌دیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی‌آمد ایشان را بیدار کنم، همان‌طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می‌مالیدم تا ایشان بیدار می‌شد.
در این حال که بیدار می‌شد، برایم دعا می‌کرد و عاقبت‌بخیری می‌خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.

میهمان را روی صندلی ‌نشاند و خود روی زمین ‌نشست

با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد می‌کردند، یک بار قرار بود، «هانری‌کربن فیلسوف فرانسوی» خدمتشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده‌ بودند، ولی خودشان روی زمین ‌نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری ‌کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون به صندلی عادت کرده‌اید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.
مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.

میهمانی برای نابینایان مستمند

 یک بار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون برای اینها کباب آوردند و پدرم از این‌ها پذیرایی می‌کرد و برایشان آب و دوغ می‌ریخت. ولی آنها ایشان را نمی‌شناختند. متوجه شدم که این مهمانی از طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.

مأنوس با امام خمینی (ره)

از بین علمای معاصر بیش از همه با حضرت امام‌(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با ایشان همراه بود. با یکدیگر زیاد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال یکدیگر جویا می‌شدند و نامه‌های زیادی از حضرت امام‌(ره) به پدرم به یادگار مانده است.
وقتی امام خمینی‌(ره) در عراق و فرانسه تبعید بودند، پدرم مرا به ملاقات ایشان می‌فرستاد تا برایشان نامه ببرم. وقتی امام‌(ره) به فرانسه تبعید شدند، بنده اولین کسی بودم که از ایران به ملاقات ایشان رفته بود. آن موقع امام‌(ره) در هتلی در پاریس اقامت داشتند و هنوز به نوفل‌لوشاتو منتقل نشده بودند.

این جمله خیلی معنی دارد

شهید مصطفی خمینی‌ هم ارتباط صمیمانه‌ای با پدرم داشت و با ایشان خیلی مانوس بود و در بعضی از نامه‌هایش که از عراق برایش می‌فرستاد، پدرم را با عباراتی مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در یکی از نامه‌هایش که هنوز هم باقی‌است نوشته است «پدر مهربانم! مدتی است که نامه‌ای از جناب‌عالی نرسیده است. نگران هستم که نکند کسالتی برای شما حاصل شده باشد... .آن صفا و صمیمیتی که بین شما و پدر من وجود دارد، اگر در دیگر اعلام نجف وجود داشت الان کار به اینجا نمی‌رسید». این جمله خیلی معنی دارد.

هیچ وقت لباس خارجی به تن نپوشید

هیچ وقت لباس خارجی به تن نمی‌کرد و از خیاط می‌خواست که با پارچه‌های تولید داخل برایش لباس بدوزند. آن موقع در ایران دکمه تولید نمی‌شد و خیاط از دکمه خارجی استفاده کرده بود، علامه از خیاط خواسته بودند که با قیطان دکمه درست کنند. نمونه‌ای از لباس ایشان در کتابخانه محفوظ است که با این طریق تهیه شده است.

بیمه با تربت کربلا

وقتی که این کتابخانه بنا می‌شد به معمار گفتند: وقتی که پی را کندید و خواستید بتن بریزید، مرا خبر کنید. پدرم تشریف آوردند و چهار گوشه این زمین را تربت سید‌الشهدا‌(ع) ریختند. یکی از آقایان از حکمت این کار سوال کرد. فرمودند: من با این کار افرادی که به این کتابخانه می‌آیند را بیمه می‌کنم، تا از طریق خواندن کتاب‌های این کتابخانه انحرافی حاصل نکنند.
در چهار مدرسه‌ای که برای طلاب ساختند نیز همین کار را انجام می‌دادند و می‌گفتند؛ طلبه‌هایی که در این مدارس درس می‌خوانند، بیمه می‌کنم تا از مسیر ائمه‌اطهار‌(ع) راهشان را جدا نکنند.


طلب شفا از منبر سیدالشهدا

آقای شهیدی یکی از ارادتمندان آیت الله العظمی مرعشی نقل می‌کرد:«یک شب دیدم ایشان بدون این که چراغ روشن کند داخل حسینیه شد و در تاریکی مشغول دعا و نیایش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برویم، چون تاخیر کرد نگران شدم که حالش خراب شده باشد، داخل شدم زیر نور ضعیفی که از پنجره به داخل افتاده بود دیدم آیت الله مرعشی نجفی پیراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر سید‌الشهدا‌(ع) می‌مالند، آقا متوجه شدند که کسی داخل شده است، نزدیک رفتم و گفتم آقا چیزی لازم دارید آقا گفتند نه، آمده بودم که شفایم را از سید‌الشهدا‌(ع) بگیرم.
ایشان فردای آن شب برای عمل جراحی عازم تهران بودند و جای عمل جراحی را به منبر می‌مالیدن تا سیدا‌لشهدا‌(ع) او را شفا داده و عمل موفقیت آمیز باشد. آقای شهیدی می‌گفت؛ که آقا از من تعهد گرفتند تا ایشان زنده هستند این جریان را جایی نقل نکنم.

دلاک زائر حضرت معصومه(س)

آن موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده می‌کردند و دلاک‌ها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را می‌تراشیدند؛ روزی مرحوم آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی می‌شوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شست‌وشوی خود در حمام بودند، فکر می‌کنند ایشان دلاک است. یکی با تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها می‌شود. یکی از آنها می‌گوید، اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی! در این حین دلاک اصلی وارد می‌شود و آقا را در این حال می‌بیند، از ایشان معذرت می‌خواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود می‌شود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی می‌کند. آقا می‌گوید: زائر حضرت معصومه هستند، اشکال ندارد.

روضه خوانی آیت الله مرعشی برای جوان مست

یک شب آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت می‌شود و مهمانی طول می‌کشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه می‌شوند. جوان با تحکم می‌گوید: شیخ از کجا می‌آیی؟ ایشان هم جریان را توضیح می‌دهند؛ جوان مست می‌گوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه می‌آورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و می‌گوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گرده من. پدرم می‌گفت؛ نشستم روی گرده این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانه‌هایش تکان می‌خورد و مرا هم تکان می‌داد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش می‌کند، روضه را خلاصه کردم. گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خوب سردم شده ... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.
ابوی می‌فرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه‌(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت می‌آمد.
این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند و محاسن بلندی داشت و عرق‌چین و عبا می‌پوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.

نم
ی گذارم انگلیسی ها مارا از درون تهی کنند

آیت الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود« از بازار نجف عبور می‌کردم، دیدم طلبه‌ها به یک مغازه‌ای خیلی رفت و آمد می‌کنند، پرسیدم که چه خبر است گفتند: علمایی که فوت می‌کنند کتاب‌هایشان را اینجا حراج می‌کنند؛ رفتم داخل دیدم که عده‌ای حلقه‌ زده‌اند و آقایی کتاب‌ها را آورده و چوب حراج می‌زند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد می‌داد، کتاب را می‌خرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتاب‌ها را می‌خرید و به دیگران فرصت نمی‌داد.
متوجه شدم که ایشان فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتاب‌ها را خریده و جمعه‌ها به بغداد برده و تحویل انگلیسی‌ها می‌داد و پولشان را گرفته و بعد دوباره می‌آید و کتاب می‌خرد.
ایشان از آن موقع تصمیم می‌گیرد که نگذارد کتاب‌ها را انگلیسی‌ها به یغما برده و ما را از درون تهی کنند و بعد از آن شب‌ها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند.

امام زمان(عج): آیت الله مرعشی نجفی از ما هستند

آیت الله بهجت در مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت می‌کرد. بعد از شب هفت پدرم، خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند، یکی از اولیا خدا به حضرت ولی‌عصر‌(عج) متوسل می‌شوند تا در مورد آیت الله مرعشی نجفی بپرسند(بعدا متوجه شدیم که خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولی‌عصر‌(عج) پشت پرده به آیت الله بهجت فرموده‌ بودند: ایشان (آیت الله مرعشی نجفی) از ما هستند. باز توضیح خواسته بود دوباره حضرت فرموده‌ بودند: ایشان از ما هستند. آیت الله بهجت به ما فرمودند: هنیاً (گوارا باد) بر شما که چنین پدری دارید.

خیلی پرده‌ها برای آیت الله مرعشی مکشوف بود!

خیلی پرده‌ها برای آیت الله مرعشی نجفی مکشوف شده بود. در سال‌های آخر، آقا کسالت داشتند و یک پزشک بود به نام آقای افشاری که الان هم در قید حیات هستند؛ هر روز عصرها خدمت آقا می‌رسید و او را معاینه می‌کرد.
او می‌گفت: یک روز غسلی به گردن داشتم و چون در خانه حمام نبود گفتم، بعد از معاینه آقا به حمام می‌روم. خدمت آقا رسیدم تا خواستم کیسه فشار سنج را به دستشان ببندم آقا گفتند: حاجی نپیچ. بعد از این، پیش من پاک بیا.
حاج آقای فاطمی‌نیا پارسال در مجلس ختم آیت الله مرعشی این جریان را نقل کرد و گفت: این شخص شاید الان در این جمع حاضر باشد. آقای افشاری بلند شد و گفت: بلی من هستم و مردم خیلی منقلب شده و زدند زیر گریه.


نوشته شده توسط : آیین 1

نظرات ديگران [ نظر]


چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی

یکشنبه 90 فروردین 14 ساعت 6:55 عصر

 

چهار ذکر الهی در چهار حالت بحرانی

4 ذکر الهی

 

حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد! 

1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید. 
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) ... پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45) 
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»


نوشته شده توسط : آیین 1

نظرات ديگران [ نظر]