: منوي اصلي :
صفحه اصلي پست الكترونيك پارسي بلاگ درباره من
: درباره خودم :
آیین 1این وبلاگ فضایی است برای دوست داران پهلوانی و جوانمردی ، خوبی ها و زیبایی ها
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
.: شهر عشق :....او خواهد آمدسایت حقوقی (قانون ایران) www.LawIran.irرشادتازدواجآیین جوانمرداناحساس ابریحجاب تلالو شبنم برچهره گلنورهدایتپانی بلاگزلالکشکولصدفی برای مرواریدذوالفقارمراتطریقتآیین جوانمردانتو میتونی !! دانلود سرگرمی عکس کلیپ آهنگ mp3 اس ام اسآیین جوانمردانآیین دانایانآیین جوانمردانآیین جوانمردانآیین جوانمردانآیین جوانمردانآیین جوانمردانآیین جوانمردانdiplomacyدانایانساجدآفتاب نیوزخبر گزاری فارسآیین جونمردانو شهدافرهنگی مذهبیپهلوان : لوگوي دوستان من : : فهرست موضوعي يادداشت ها : شایعات/شبهه/شبهات/شایعه/فضای مجازی/جنگ نرم . : آرشيو يادداشت ها : مهر 1388شهریور 1388مرداد 1388تیر 1388خرداد 1388اردیبهشت 1388فروردین 1388آذر 1388دی 1388بهمن 1388اسفند 1388فروردین 1389اردیبهشت 1389خرداد 1389تیر 1389مرداد 1389مرداد 89شهریور 89مهر 89آبان 89آذر 89بهمن 89اسفند 89فروردین 90اردیبهشت 90تیر 90مرداد 90شهریور 90آبان 90آذر 90دی 90بهمن 90اردیبهشت 91مهر 91شهریور 91 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج) سه شنبه 88 اردیبهشت 22 ساعت 10:13 صبح تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج) حجة السلام قدس می گوید: « روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. » منبع : سایت ایت الله مکارم شیرازی نوشته شده توسط : آیین 1 نظرات ديگران [ نظر]
: لوگوي دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها : شایعات/شبهه/شبهات/شایعه/فضای مجازی/جنگ نرم . : آرشيو يادداشت ها : مهر 1388شهریور 1388مرداد 1388تیر 1388خرداد 1388اردیبهشت 1388فروردین 1388آذر 1388دی 1388بهمن 1388اسفند 1388فروردین 1389اردیبهشت 1389خرداد 1389تیر 1389مرداد 1389مرداد 89شهریور 89مهر 89آبان 89آذر 89بهمن 89اسفند 89فروردین 90اردیبهشت 90تیر 90مرداد 90شهریور 90آبان 90آذر 90دی 90بهمن 90اردیبهشت 91مهر 91شهریور 91 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
مهر 1388شهریور 1388مرداد 1388تیر 1388خرداد 1388اردیبهشت 1388فروردین 1388آذر 1388دی 1388بهمن 1388اسفند 1388فروردین 1389اردیبهشت 1389خرداد 1389تیر 1389مرداد 1389مرداد 89شهریور 89مهر 89آبان 89آذر 89بهمن 89اسفند 89فروردین 90اردیبهشت 90تیر 90مرداد 90شهریور 90آبان 90آذر 90دی 90بهمن 90اردیبهشت 91مهر 91شهریور 91
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
تهذیب نفس، شرط درک خدمت امام زمان (عج)
حجة السلام قدس می گوید: « روزی آقا فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود. روزی چاقوی استاد ( در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند ) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود. روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید:« آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند. » آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است. از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عج) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند. مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سؤال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی ( و ما علی الرسول إلا البلاغ المبین ) آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم. »
منبع : سایت ایت الله مکارم شیرازی
نوشته شده توسط : آیین 1
نظرات ديگران [ نظر]